25
آخر شعر های خود بنویس : دختری آن طرف تر از فانوس!
زیر نور تمام آن چه تو را متشکل نمیشود افسوس
و سرش را میان زانو هاش می فشارد به زرد پی ّ تنش
می رود سمت روز های قشنگ...سمت یک زندگی بی ویروس
دختری عاشق تو خواهد شد دختری که تو دوستش داری
دختری که اگرچه خواهد بود...ولی آخر کنار مرغ و خروس
که طویله هزار بار مدام شاهد مرگ گاو پیری بود
که ندارد به غیر او چیزی...که ندارد به غیر او مانوس
...هند اطلس دوباره آرام است دختری توی جنگلی بی اسم
مثل اینکه ...که عاشقت شده است مثل اینکه هزار اقیانوس!
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۸۶ ساعت 18:25 توسط آزاده بشارتی
|