12
دو قرص ارگوتامین سی* و درد توی سرم
جلو بیا که دوباره به سمت تو بپرم
بخواه بودن من را کنار خود امشب
منِ ِ مچاله شده بین نسخه ای از تب
که تا ورق ورق شوی از زندگیت از اینکه...
شبیه دخترک بی حواس غمگین که...
منی که کوچکم و ریزه میزه ام اما
بیا که قـــــد بکشم از تمام آدمها
بکوب هی به خودت زندگیت را بشکن
بکوب زندگی ات را درست هی در من
ویا که زُل بزن از قصه هات برخیز از
کلاه لاکی ِ خود که همیشه در کاغذ...
هنوز مثل نفس های آخرت حتی
زنی که گفت نبودی..زنی که نی...حالا
که ضرب ضرب تو از زندگیت سی فا دو
بزن خلاص کن آقا! نمانده جز از تو
که تا که خون بچکد از هنوز از سقف ِ
که تا که گریه شوی از جنون بی وقفه
دو قرص ارگوتامین سی هنوز جا مانده
میان لب به لبی که هنوز وا مانده...
*:قرص آدم میگرنی ها...
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۸۶ ساعت 18:17 توسط آزاده بشارتی
|